انعكاس آيينه شماره 120
سرمقاله هفته نامه آیینه یزد
نویسنده :نسيم آرام
باز فروردين شد و نوروز ميدان دار گشت
باغ، از خواب خمار آلود خود بيدار گشت
محمد روحاني
زيبايي، پاكي، پويايي و تحرّك، سبزي و خرّمي، تغيير و تنوّع، دگرگوني و تجدّد و بسيار نكته‌هاي ظريف و دقيق را مي‌توان در لحظه لحظه‌ي آمدن بهار و اثر آن بر طبيعت و ديگر موجودات جهان هستي با ديده بصيرت مشاهده كرد.
صبا به تهنيت پير ميفروش آمد
كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد
هوامسيح نفس گشت و باد نافه گشاي
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
حافظ
هنگامي كه باد صبا با نفس گرم و حيات بخش خود روح زندگي را در پيكره‌ي هستي مي‌دمد و طبيعت به خواب رفته و غافل را دوباره به عرصه رويش و زايش فرا مي‌خواند سبزينه‌هاي جوان را مي‌بيني كه از پوشش زمستاني خود سر برآورده و لباس سبز حيات را بر تك تك شاخه‌هاي درختان مي‌پوشانند و شكوفه‌هاي سفيد و صورتي و بنفش را كه پوشش زيباي عروسين بهار را در سراسر فضا مي‌گسترانند.
شاخه‌هاي شكسته و پير درختان جاي خود را با گذشت به نونهالان جوان و پرشور و توان مي‌دهند، زيرا مي‌دانند تغيير و تحولي را كه طي سال‌ها ايجاد كرده‌اند، نيرو و تواني مضاعف مي‌طلبد تا ادامه يابد و شور و جلوه‌اي شگرف و تازه بر كالبد هستي بيافريند، چرا كه آنچه معني حيات و زندگي مي‌دهد، هيچ گاه از حركت و پويايي باز نمي‌ماند و هميشه در حال تغيير و دگرگوني است.
بركش اي مرغ سحر نغمه داودي باز
كه سليمان گل از طرف هوا باز آمد
لاله بوي مي‌نوشين بشنيد از دم صبح
داغ دل بود، به اميد دوا باز آمد
عارفي كو كه كند فهم زبان سوسن
تا بپرسد كه چرا رفت و چرا باز آمد
حافظ
اين همه تجلّي حيات در جاي جاي طبيعت به چشم مي‌خورد و هيچ جنبنده‌اي نيست كه پاسخ بهار را ندهد و در اين جشن پر شور خود را هويدا نكند، اما آن جا كه توان مقابله و مقاومت در برابر سردي و خاموشي زمستان نبوده است، چيزي جز خشكي و بي حاصلي ديده نمي‌شود ؛ آنگاه، تيغ پيرايشگر باغبان با حذف تمامي شاخه‌هاي خشك و بي ثمر، زشتي‌ها را پاك مي‌نمايد و زيبايي را به ارمغان مي‌آورد.
باغبانِ مهرباني، بذرِ دلداري فشاند
رويش مهر و محبت ، در زمين تكرار گشت
لاله، رنگ عشق را خنديد بر لبهاي كوه
ياس، مرواريد جان بر گردن ديوار گشت
محمد روحاني
گذشت ،بخشش، وفا، عشق، هماهنگي و همراهي را مي‌توان در حركت شاخساران جوان سر بر آورده بر آسمان و جنبش جوانه‌هاي آنان و پرواز پر هياهوي پرندگان و بيداري و تحرك جانواران براي شروع زندگي ديگر ديد.
هر كه با گل آشنا شد خرم و شاداب زيست
هر كه مست باده‌ي نوروز شد هشيار گشت
ديده از ياران مپوشان چون كه در غوغاي گل
ساكنانِ كوي دل را، فرصت ديدار گشت
محمد روحاني
اين چرخه تغيير فصول و تغيرات و دگرگوني را هر سال تجربه مي‌كنيم و اما به سادگي از كنار آن مي‌گذريم ؛ هرسال اگر بتوانيم براي خود و فرزندانمان لباس نو مي‌خريم و سعي مي‌كنيم در مراسمي به نام «خانه تكاني»، منازلمان را تميز و عاري از هر نوع آلودگي و چيزهاي كهنه و بي مصرف كنيم و سفره‌اي مي‌آراييم وآن را با هفت سيني از عناصر مختلفِ طبيعت به عنوان نمادهاي متفاوت زندگي، پويايي، خرمي ؛ سلامتي و... تزيين مي‌نماييم ؛ عيدي مي‌دهيم و شادباش سال نو مي‌گوييم و اگر فرصتي دست داد و انتظارات و توقعات گذشته را به ياد نياورديم به ديدار بزرگان فاميل مي‌رويم ؛ غافل از اينكه ما فقط اداي طبيعت را در مي‌آوريم و هر چه كه انجام مي‌دهيم به طور صوري و ظاهري است و نمادهاي اخلاقي و مفهوم بهار را به درستي در نمي‌يابيم و در نتيجه به آن عمل نمي‌كنيم.
زمين كه عصاره‌ي خود را در نهايت بخشندگي و سخاوت به شيرينترين طعم و زيباترين شكل به كام ما مي‌ريزد و آسمان كه با تمام وسعت بيكران خود روشنايي را ميهمان خانه هايمان مي‌كند و دريا كه همه هستي اش را در گستره‌ي آبي خود نثارمان مي‌سازد، دريغ بر ماست كه از كودكان بيمار و يتيم، همسران بيكار و درمانده ومتعهد و مادران تنها و    بي سرپرست همسايگانمان بي خبر باشيم و فقط در پي پوشش تفاخر و تغافل خود برويم چرا كه« نه همين لباس زيباست نشان آدميت».
آيين احسان و نيكوكاري از روزگاران گذشته جزو رسوم اصيل ايرانيان بوده است و هميشه اين رسم پسنديده و نيك توسط پيشينيان در تمام فصول سال رعايت مي‌شده است.
توانگرا دل درويش خود به دست آور
كه مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدين رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
كه جز نكويي اهل كرم نخواهد ماند
حافظ
نوروز، روزي است كه دوباره متولّد شويم، تغيير كنيم و دگرگون شويم. جشن نوروز ؛ جشني است كه تمامي ما با روش و منشي جديد و درست در عقايد، افكار، اخلاق و صفاتمان، فقط خود را در آيينه خودپرستي زندگي نبينيم و هميشه در نظر بگيريم كه اشخاصي بوده‌اند كه آيينه را ساخته‌اند و آن را برايمان نگاه داشته‌اند.
بايد جشني هميشگي از عشق و گذشت و وفا بر پا كرد كه ديگر هيچ دست ناتواني براي گرفتن تكه ناني خشك برسر هيچ سفره‌اي دراز نشود و ضجّه‌ي هيچ زني براي سير كردن شكم فرزندان بي سرپرستش پهنه‌ي آسمان را تيره و تار نكند و هيچ مرد تنهايي براي درمان فرزند بيمارش دست به فروش اعضاي بدنش نزند.
كرم كن، دست گير، افتاده‌اي را
به رحمت بنده كن آزاده‌اي را
دل بيچاره‌اي از غم جدا كن
درون دردمندي را دوا كن
عبيد زاكاني
اكنون كه واپسين روزهاي سال 1387 را سپري مي‌كنيم، بايد سفره‌اي بياراييم از همراهي و وحدت و همدلي و برگرفته از تمامي سرمايه‌هاي ملّي كه در هر روز تمام آحاد جامعه از آن بهر ه مند شوند و ايران و ايراني هميشه سربلند و سرافراز باشد و مفهوم زندگي بخش بهار در جاي جاي سرزمين بزرگ و مقتدر ايران جاري و آشكار گردد و اين همه ممكن نگردد، مگر اينكه " من"، "ما" شود.
پيشاپيش فرا رسيدن سال شمسي 1388 را به تمامي ايرانيان نوانديش و سرافراز بويژه خوانندگان علاقه مند و دوستدار آيينه شادباش مي‌گوييم و نوروزي پر فيض و بركت و سراسر شادي و سربلندي را براي هر روز از زندگي ارزشمندشان آرزومنديم.
یزدفردا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا